loading...
شاد باش و شادی را یاد بده
مهدی اصغریان بازدید : 13 دوشنبه 09 دی 1392 نظرات (1)
غضنفر زنگ میزنه به مخابرات میگه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه میشه لطف كنید از اون طرف یه کم بكشیدش

 

یه روز غضنفر میخواسته با قطار بره مشهد، وقتی میره تو كوپه از مسافر
روبرویش میپرسه به سلامتی شما دارین برمیگردین؟

غضنفر جلوي آيينه وايساده بود بعد گفت: جون داداش من تو رو يه جا ديدم.
بعد کمي فكر كرد و گفت: آهان تو رو توي سلموني ديدم

غضنفر يه پنگوئن رو تو خيابون پيدا ميکنه مي بردش به پاسگاه کلانتري به افسره ميگه : اينو چيکارش کنم ؟ افسره ميگه بايد ببريش باغ وحش
چند ساعت بعد افسره تو خيابون مي بينه غضنفر با پنگوئنه دست تو دست
هم دارن راه ميرن ، ميگه : اه ! نبرديش باغ وحش ؟
غضنفر ميگه : چرا ، الان دارم ميبرمش سينما



به غضنفر می گن شغلت چیه؟می گه:یه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو به کسی نمی گه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 174
  • بازدید کلی : 1,456